بسم الله الرحمن الرحیم: بنده در این متن هیچ قصد توهین به شخص خاص یا فردی خاص را نداشته و ندارم این متن وبلاگ فقط نظری تراوش شده از ذهن بنده است که به آن عقیده دارم .
مشاوران و روانشناسان گاهی در طول ارائه مشاوره خویش به طور ناخودآگاه دست به مغالطات می زنند، مغالطاتی که هم در حوزه ی کاری آنها رخ میدهد ،هم در حوزه فردی این افراد.باید بدانید که مسئله ی تخصص در رشته خود و فراگرفتند علوم و حرفه ی آنها جدا و گاهی آمیخته به مغالطات هست.
گاهی افرادی که تحصیلات آکادمیک شان مربوط به رشته دیگری است برای در آمد بیشتر و گاهی علاقه های رویایی توأم با احساسات به فرآیند مشاوره و شور و م روی می آورند،انها برای اینکار فقط مرحله ی کارشناسی روانشناسی را میگذرانند سپس وارد موسسه های غیر انتفاعی و یا موسسه های مرتبط با کنکور نظیر قلم چی و گاج و میشوند و به دون آنکه متوجه باشند که چه ضربه ای به پایه و اساس اینکار وارد میکنند به دیگران با هزینه های گزاف مشاوره میدهند. آنها قبل از آنکه وارد این حرف بشوند چند مرحله ی مغالطات را پشت سر میگذرانند تا به اهداف خویش دستبرد بزنند:۱-مرحله ی ذهنیت گرایی:انها با خویشتن می انگارند که من هدف و قصدی جز یاری رساندن به آحاد مردم و رساندن آنها به موقعیت شغلی خویش و جایگاه خود در جامعه ندارم و برای رسیدن به این هدف شیرین تلاش خواهم کرد.۲- مرحله توسل به اکثریت:پس از آنکه اهداف خویش را در ذهن پرور راند ،وجدان شخص به سراغش می آید و با صغری کبری کردن و ارایه مستندات فرد را لحظه ای از این کار باز می دارد اما فردا برای راضی کردن خویش این عنوان را بیان میکند که:مگر تو از افراد که در سراسر کشور برای کمک هزینه ی زندگی خودشان در این شرایط سخت و بحرانی که وارد رشته می شوند کم تری و چیزی ناقص تر از آنها در وجود خود داری که نتوانی کاری انجام بدهی؟همه ی مشاوران افرادی خبره نیستن و اکثر مردم چون خودشان ریش سفید یا بزرگتری مثل والدین در خانواده ی خودشان دارند، چیزی از فرآیند مشاوره نمیدانند و آنها مشاوران را ازبه یک چشم می انگارند و برایشان فرقی ندارد که فردی که مشاوره میدهد از کجاست ضمنا تو میخواهی مشاوره کسانی را بدهی که بچه هستن و تازه میخواهند وارد موسسه کنکور شوند و برایشان مهم نیست ،پس باید وارد رشته بشی و خواهی شد چون اکثریت مشاوران همانند من که وارد این رشته شدند یکی دو پیراهنم پاره کردند همشون این راه را تایید کرده اند.به این ترتیب فرد با مغالطه توسل به دیگران که اره همه این راه تایید کردند و خوب هست وارد رشته میشوند و در این راه قدم بر میدارند که به مغالطه سوم میرسند.۳- مرحله توسل به عواطف:در این مرحله فرد برای راضی نگه داشتن خود و هیجانی نشان دادن آن رشته ،قشنگی ها و زیبایی های کار را مد نظر قرار میدهند و اینگونه خویشتن را راضی میکنند :نگاه کن وقتی به فردی که نزدیک به کنکور است و در دوره های مختلف تحصیلی وارد موسسه کنکوری میشود و تو راهنمایی میکنی و برای جلب نظر وحمایتش کار را برایش جذاب میکنی و تبلیغ میکنی چه شیرین است و شیرینی آن دو چندان زمانی میشود که کار به اتمام میرسد و با قبولی هر فرد در رشته دانشگاهی خویش معروف و معروف تر و عزت و احترام خودت بالاتر میرود و این آیا برای تو لذت بخش نیست؟لذت بخش تر زمانی میشود که تو ناخنکی به رشته های دیگرم توی موسسه کنکور بزنی و نادانسته ریاضی و فرمول های الکی تستی از خودت بسازی به خوراک آنها بدهی و فرد قبول میشود و تو همه کاره و بعد رییس میشوی آیا این قشنگ نیست که آشنای همه شهر بشوی؟!»در نتیجه اینگونه افراد در حالی که احساساتشان چون آتشفشان فوران کرده و مست و سوزان مراحل ثبت نام را انجام داده و وارد ترم های دانشگاهی میشود و ترم های اول دوم یا سوم را پشت سر میگذارد ،اگر روحیه ی این فرد از افرادی باشد که پس از گذشت دو ترم آن علایق را از دست میدهند،وارد مرحله ی جدیدی از مغالطات میشوند که من یک نمونه دیگر میگم و برای اینکه متن طولانی نشود و خواننده اذیت نشود از ذکر بقیه خود داری میکنم.
۴-مرحله توسل به زور :در این مرحله فرد خودش را اجبار و مم میکند که درس بخواند و علاقه نمایی این رشته را بکند،در حالی که این درس چنگی به دل نمیزند و چون از روی تصمیمات نادرست و بدون تحقیق وارد آید رشته میشوند به دو گروه تقسیم میشوند:الف- عده ای از آنها با نمره قابل قبول یعنی ده یازده دروس را پاس میکنند و بدون آنکه با وارد شدن به ارشد و گرفتن تخصص رشته خود درس ها را تا کارشناسی پیش می برند و به اهداف شوم و اشتباه خود میرسند و این هدف را در طول ترم حفظ میکنند.ب-عده ای از آنها نیز از رشته روانشناسی بریده و با غول نشان دادن این رشته و سیاه نمایی و ذهنیت گرایی عجیب غریب خود را از این درس ها میترسانند و اعتماد به نفس خود را کم کم کاهش میدهند تا این رشته را رها کرده و سر از رشته ها یا مشاغل دیگر که مرتبط با روحیه خودشان است در می آورند که بسته به نوع شخصیتی فرد یا از آن شغل دیگر نیز دست میکشند و یا در موقعیت شغلی خویش موفق و موید میشوند و این چرخه حیات همچنان ادامه دارد .به این ترتیب این اثراتی است که پاره ای از مغالطات گریبان گیر میشوند و فرد آگاهانه یا ناآگاهانه به آن روی می آورد .ضمنا این توصیف مختصر را بنده بدون هیچ کمکی از هیچ سایت و منابعی با تفکر و شواهد و قراین موجود در جامعه نوشتم.
به پایان آمدیم دفتر /حکایت همچنان باقیست
پایان.
درباره این سایت